جدول جو
جدول جو

معنی چشم آغلیدن - جستجوی لغت در جدول جو

چشم آغلیدن
(کَ / کِ دَ)
از روی قهر و غضب بگوشۀ چشم نگاه کردن باشد. (برهان). تیر انداختن در نگاه از گوشۀ چشم. (ناظم الاطباء). چشم آغل کردن. چشم آغیل کردن. بگوشۀ چشم نگریستن. چشم زهره رفتن. چشم غره رفتن
لغت نامه دهخدا
چشم آغلیدن
بگوشه چشم نگریستن از روی قهر و غضب
تصویری از چشم آغلیدن
تصویر چشم آغلیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ / غِ تَ / تِ شُ دَ)
مالیدن چشم. مالش دادن پلک چشم، هوشیار شدن و ازغفلت برآمدن. (آنندراج). از خواب غفلت بیدار شدن.
- چشمت را بمال، یعنی درست حواست را جمع ک-ن و خوب دیدۀ بینش خود را بگشای:
سگ بنطق آمد که ای صاحب کمال
بی حیامن نیستم، چشمت بمال.
شیخ بهائی
لغت نامه دهخدا
پلک دیده را با دست یا چیزی مالیدن، هوشیار شدن از غفلت بیرون آمدن، یا چشمت را بمال، درست حواست را جمع کن
فرهنگ لغت هوشیار